Web Analytics Made Easy - Statcounter

چند روز قبل فیلمی از تبلیغ متفاوت فیلم «سرهنگ ثریا» منتشر شد که در ادامه آن را مشاهده می‌کنید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، دهم آبان بود که فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» اولین اکران خود در سینماها آغاز کرد؛ این فیلم از محصولات سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که از زاویه‌ای متفاوت به حضور سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در پادگان اشرف می‌پردازد؛ لیلی عاج، کارگردان و نویسنده و جلیل شعبانی، تهیه‌کننده این اثر هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

چند روز قبل فیلمی از تبلیغ متفاوت این فیلم منتشر شد که در ادامه آن را مشاهده می‌کنید:

خلاصه فیلم سرهنگ ثریا

ماجرای این فیلم داستان مادری است که فرزندش توسط گروه منافقین به پادگان اشرف رفته است و مادر تلاش خود را برای آزادی فرزندش از دست این گروه تروریستی انجام می‌دهد؛ این فیلم سینمایی اولین ساخته سینمایی لیلی عاج است و در خلاصه داستان آن آمده است: «این راه با گریه باز نمیشه!»

تیزر فیلم سرهنگ ثریا سرهنگ ثریا در جشنواره فجر چهل‌ویکم:

این فیلم در جشنواره فجر چهل‌ویکم برنده دیپلم افتخار بهترین فیلم اول شد و سیمرغ بلورین گوهرشاد (جایزه ویژه وزیر ارشاد) را از آن خود کرد، همچنین ژاله صامتی با این فیلم نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن و بهزاد عبدی، نامزد دریافت سیمرغ بهترین موسیقی متن شد.

بازیگران فیلم سرهنگ ثریا: ژاله صامتی حمیدرضا محمدی وحید آقاپور دیبا زاهدی سلیمه رنگزن شهروز آقایی‌پور مجید نظیمی‌آرانی منیره حسین‌زاده مجید پتکی

کارگردان سرهنگ ثریا کیست؟

لیلی عاج متولد ۱۳۵۷ است؛ نمایشنامه‌نویس و کارگردانی که مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات نمایشی دارد و دوره فیلمسازی را در انجمن سینمای جوانان گذرانده است‌؛ عاج از نویسندگی تا دستیاری در تئاتر را تجربه کرده است تا به کارگردانی برسد. تولید اثر در حوزه فیلم کوتاه و تلویزیون را هم باید به فهرست تجربیاتش اضافه کرد. فیلم‌های کوتاهی همچون «پاییز»، «همین»، «هه‌ره وس»، «زن خط تیره مرد» و «هرچه تو را به یاد من بیندازد زیباست» از جمله آثار اوست. لیلی عاج در تلویزیون هم در قالب نویسنده و کارگردان، مدیر تولید و دستیار تهیه فعالیت کرده و فیلم «لونه شغال» را هم نویسندگی کرده است. حالا در کنار همه این تجربیات، فیلم سرهنگ ثریا اولین تجربه فیلم‌سازی عاج محسوب می‌شود.

چند نکته درباره فیلم حضور ژاله صامتی در قامت یکی از مادرانی که فرزندش درگیر گروه منافقین شده است، از جذابیت‌های این فیلم است. هنگام اکران فیلم در پردیس ملت مادران فرزندانی که در پادگان اشرف گرفتار گروهک منافقین شدند، حضور داشتند. ژاله صامتی نقش یکی از همین مادرانی را ایفا کرد که سال‌ها فرزندش گرفتار گروهک منافقین بود. این مادر در زمان نمایش فیلم در سالن جشنواره فجر با حالی دگرگون به تماشای فیلم نشست و صدای گریه‌اش خیلی‌ها را تحت تأثیر قرار داد.

لحظاتی از بی‌تابی شخصیت اصلی فیلم سرهنگ ثریا در جشنواره فیلم فجر

کارگردان سرهنگ ثریا چه می‌گوید؟

لیلی عاج در گفت‌وگویی در رابطه با اقتباسی بودن اثرش گفته است: «ما در تیتراژ پایانی نوشته‌ایم با الهام از یک داستان واقعی. در واقع اثر اقتباس نیست. اقتباس از ریشه قبس می‌آید. در گذشته که گاز نبوده و آتش بوده است، اگر تنور خاموش می‌شد، در خانه همسایه را می‌زدند و می‌گفتند، یک قبس آتش به من بده. یا یک کفگیر آتش به من بده و آتش را ببری و شعله خود را روشن کنی. این در واقع بهترین معنای اقتباس است. اما این فیلم اقتباس نبود، الهام از داستان واقعی بود. اینکه شما آتش را گرفته باشید، نبود. الهام بود و متفاوت است. گویی خانم عبداللهی و دیگران برای من تعریف می‌کردند و آنچه که برای من تعریف می‌کردند در فرآیند تبدیل به چیز دیگری می‌شد.»

این کارگردان همچنین در رابطه با تحقیقات این اثر توضیح داد: «تحقیقات حدود هفت ماه طول کشید، به هر حال پیدا کردن سوژه‌ها کار بسیار سختی بود، از این جهت که ابتدا، خانواده‌ها مایل به گفت‌وگو و همکاری نبودند، باید اعتماد آن‌ها را جلب می‌کردم، باید جداشده‌ها از اردوگاه اشرف را پیدا می‌کردم. همچنین خانواده‌هایی که در کمپ آزادی بودند. این پیدا کردن این خانواده‌ها، چون همه ساکن تهران نیستند، برخی ساکن ارومیه بودند، برخی ساکن زنجان یا شیراز بودند، این پیدا کردن و قرار گذاشتن و رفت و آمد، حدود شش، هفت ماهی طول کشید.»

قرارگاه اشرف کجاست؟

اشرف نام یک پادگان نظامی است که در ۸۰ کیلومتری مرز ایران و ۸۵ کیلومتری بغداد در استان دیالی کشور عراق واقع شده است؛ نزدیک‌ترین شهر به این پادگان که به مدت ۲۷ سال در اختیار سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بوده است، شهر مرزی خالص در استان دیالی است. پادگان اشرف که سازمان منافقین آن را شهر اشرف می‌خواندند، در منطقه‌ای کشاورزی و در زمینی در ابعاد ۶ کیلومتر در ۶ کیلومتر احداث شده است.

اشرف، نام همسر اول مسعود رجوی از اعضای این سازمان تروریستی است؛ اشرف ربیعی پس از حرکت مسلحانه اعضای این سازمان در سال ۶۰ و اقدامات متعدد تروریستی اعضا، در درگیری با نیروهای سپاه پاسداران در خانه‌ای تیمی به همراه موسی خیابانی نفر دوم این سازمان کشته شد و رجوی پس از آنکه این پادگان را از صدام هدیه گرفت، نام همسر خود را بر آن نهاد.

این پادگان ابتدا زمین‌های کشاورزی متعلق به کشاورزان فرودست استان دیالی بوده است که صدام به دلیل رضایت از اقدامات سازمان مجاهدین در همکاری با حزب بعث در جنگ ایران و عراق از کشاورزان غصب کرده و به مسعود رجوی هدیه داده است؛ تاریخ تأسیس این پادگان هم‌زمان با ورود مسعود رجوی به کشور عراق و برگزاری جلسه هماهنگی با شخص صدام حسین در سال ۱۳۶۵ بوده است. در این جلسه مقرر شد تا مسعود رجوی با حمایت همه‌جانبه رئیس‌جمهور عراق، گروهی نظامی موسوم به ارتش آزادی‌بخش ایران را برای حمله به ایران تشکیل دهد. به این ترتیب صدام امکانات فراوانی از جمله تجهیزات نظامی سبک و سنگین، دستگاه‌های جاسوسی و مبالغ هنگفتی پول به رجوی اهدا کرد.

این قرارگاه با حدود ۳ هزار و ۲۰۰ نفر جمعیت، با امکاناتی نظیر پارک، مجموعه‌های ورزشی، پلیس، پمپ‌بنزین، نانوایی، باغ‌وحش، استخرهای بزرگ، مرکز خرید، دانشگاه و ساختمان‌های اداری و مسکونی بود، اما سیم خاردارها و نیزه‌های روی دیوارهای اطراف پادگان، رو به درون آن تعبیه شده‌بود تا امکان فرار از طریق دیوارها وجود نداشته باشد. این جمعیت توسط ارتش عراق آموزش نظامی دیدند و ارتش لوازم مورد نیاز نظامی و تغذیه‌ای را به آن‌ها رساند تا به فعالیت‌های مختلف خود علیه ایران ادامه داد.

فرقه مجاهدین که نمی‌خواهند نیروهایشان از وقایع دنیای پیرامون باخبر شوند، نه تنها به ساکنان کمپ اجازه دسترسی به ارتباط تلفنی، اینترنت، موبایل و شبکه‌های جهانی تلویزیونی را نمی‌دهند، بلکه با صدور دستور طلاق همه زوج‌ها و محدودیت شدید روابط دوستانه و خانوادگی، روح و اطلاعات اعضای خود را ایزوله نگه می‌دارند و تحت کنترل می‌گیرند. آن‌ها اجازه ارتباط تلفنی یا حضوری با خانواده‌های خود در خارج از کمپ را ندارند و اخبار آن‌گونه که رجوی‌ها می‌خواهند به گوش آن‌ها می‌رسد.

رجوی‌ها به ساکنان خود می‌گفتند اگر فرار کنند، سربازان عراقی آن‌ها را خواهند کشت و در ایران و دیگر نقاط دنیا نیز شانس زنده ماندن ندارند. اما تعداد بسیاری از اعضای کمپ اشرف طی سال‌ها از شرایط آن به تنگ آمدند و پا به فرار گذاشتند. با این حال نه تنها سربازان عراقی بهترین برخورد را با آن‌ها داشتند، بلکه بیش از ۴۰۰ نفر از آنان به ایران بازگشتند و پس از توبه، مورد استقبال حاکمیت جمهوری اسلامی قرار گرفتند؛ یکی از اعضای فرارکرده از کمپ اشرف می‌گوید: تعداد بسیار زیاد دیگری نیز هستند که می‌خواهند آنجا را ترک کنند، اما از ترس جان و موقعیتشان جرئت نمی‌کنند که عقایدشان را ابراز کنند. اینکه افراد می‌توانند خودشان انتخاب کنند که در اشرف باشند یا نه، دروغی بیش نیست و این یک واقعیت غیرقابل انکار است.

بست‌نشینی پشت درهای اشرف / داستان ثریای واقعی

ثریا عبداللهی، منوچهر حسن‌زاده و دو دخترشان از قربانیان جنایات مریم رجوی هستند که پس از ۲۰ سال هنوز به آزادی امیراصلان حسن‌زاده از اسارت ذهنی رجوی‌ها امید دارند؛ البته منوچهر، پدر امیراصلان، بیش از ۱۶ سال این درد را تاب نیاورد و از دنیا رفت، اما مادرش ۲۰ سال است که ذهن و جسم خود را به دست گرفته و تلاش می‌کند از هر راهی که ممکن است فرزند خود و دیگر قربانیان اسارتگاه رجوی را آزاد کند.

مادر امیراصلان می‌گوید: امیراصلان سال ۱۳۸۱ می‌خواست به آلمان برود، اما نتوانست ویزای آلمان را بگیرد. تصمیم گرفت به کمک دوستش از طریق ترکیه به آلمان برود، او به ترکیه رفت و در هتل آنکارا مستقر شد. امیراصلان حدود چهار سال بعد گم شد. از طریق شخصی که از قرارگاه سازمان مجاهدین اشرف در عراق فرار کرده بود و من و پسرم را می‌شناخت، فهمیدیم امیراصلان در قرارگاه اشرف است و آنجا تحت فشار روحی و جسمی قرار دارد. ما بعد از آن هیچ‌وقت نتوانستیم امیراصلان را ببینیم یا با او تماسی داشته باشیم.

ثریا از بهمن ۱۳۸۸ تا شهریور ۱۳۹۱ به همراه حدود ۱۰ نفر دیگر از خانواده‌های قربانی به عراق سفر کرد و ۴ سال پشت درهای بسته کمپ در بدترین شرایط زندگی کرد؛ سال ۱۳۸۹ امیراصلان در پیامی از تلویزیون سیمای آزادی منافقین ادعا کرد حکومت ایران مادرش را به پشت درهای پادگان اشرف آورده و هیچ‌کس تا به حال از پادگان اشرف فرار نکرده است. اما ثریا معتقد بود پسرش تحت فشار، شکنجه و شست‌وشوی مغزی این حرف‌ها را زده است؛ تعداد خانواده‌های مستقر در بیابان‌های پشت‌دیوارهای اشرف بیشتر و بیشتر شد و به بیش از ۷۰۰ نفر نیز رسید، اما سرانجام بدون اینکه به مقصود خود برسند بالاجبار روانه خانه‌های خود در ایران شدند.

ثریا عبداللهی، مادر امیراصلان

ثریا می‌خواست حداقل دو-سه دقیقه فرزندش را ببیند تا شرایط بیرون از کمپ را برایش روشن کند. او می‌گفت: کسانی که درون سازمان هستند، هیچ اطلاعی از بیرون آن ندارند. هیچ رسانه‌ای در اختیارشان نیست و هیچ نمی‌دانند. فقط یک کانال تلویزیونی آن هم به طور کامل سانسور شده در اختیار آن‌ها است. نه رادیو، نه تلویزیون و نه روزنامه در اختیارشان نیست و از هیچ‌چیز خبر ندارند.

منافقین ادعا می‌کردند اعضای کمپ در جدا شدن از سازمان آزادند و فشاری بر آن‌ها نیست، اما ثریا معتقد بود پسرش می‌خواهد از آن‌جا خارج شود، اما نمی‌گذارند. او می‌گفت: اگر واقعاً این ادعایشان درست است پس تمام سیم خاردارها را بردارند. دوربین‌های مداربسته را جمع کنند. دوربین‌های دید در شب را جمع کنند. به‌طور کامل تمام درهای مقرها را باز کنند. تمام کانکس‌های نگهبانی را جمع کنند. هر صد متر یک کانکس گذاشته‌اند چهار نفر، چهار نفر نگهبانی می‌دهند.

مادر امیراصلان سال ۱۳۹۵ به ژنو سفر کرد تا صدای خود را به احمد شهید، گزارشگر وقت ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ایران، و سازمان‌های مدعی حقوق بشر برساند. او در این سفر پرده از جنایت‌های فرقه رجوی برداشت و برای تمام سخنان خود مدرک و سند معتبر ارائه کرد. او علت دیدارش با گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل را رساندن صدای درد و رنج خود و ستم‌های روا شده به او و دیگر قربانیان از سوی سازمان مجاهدین خلق به گوش نهادهای حقوق بشر دانست.

مادران قربانیان فراموش شده هستند

ثریا اسفندماه ۱۳۹۷، پس از انتقال ساکنان اشرف به آلبانی، تشکلی به نام «مادران، قربانیان فراموش شده» را تأسیس کرد؛ او اهداف تأسیس این تشکل را این‌طور اعلام کرد:

دیدار خانواده‌ها به خصوص مادران با فرزندانشان در کشور آلبانی
حمایت از افراد رهایی‌یافته از فرقه رجوی و بازگشت آن‌ها به کشور
درخواست از دولت آلبانی در خصوص همکاری و حمایت از خانواده‌ها
درخواست حمایت از کمیساریای عالی پناهندگان، سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی جهت حمایت از خانواده‌ها و مادران
درخواست از وزارت خارجه ایران جهت پیگیری و حمایت از خانواده‌های آسیب‌دیده از فرقه رجوی

او در یادداشتی نوشت: «مادران و پدران دردکشیده، درخشان‌تر از همیشه اگر چه خسته از فراق هستند، اما هرگز از تلاش برای نجات فرزندان و قربانیان آن خون‌آشامان خیانت‌کار دست برنمی‌دارند، خسته نمی‌شوند و از پای نخواهند نشست تا روزی که تک‌تک عزیزان خود را نجات دهند و منافقان کوردل با این ننگ و نفرت بمیرند.»

بعد از انتقال اعضای کمپ اشرف به کمپ لیبرتی در آلبانی، سازمان مجاهدین نام ثریا را به اطلاعات و امنیت آن کشور دادند تا اجازه ورود به آن کشور را نداشته باشد؛ چرا که حضور او جلوی درِ اشرف، اگر چه ثریا را به مراد دلش نرساند، برای رجوی‌ها دردسر زیادی درست کرد، اما او در این سال‌ها هنوز ناامید نشده است و تلاش می‌کند صدای خود و خانواده‌های قربانی مجاهدین را به گوش همه جهان برساند. اگرچه امیراصلان از اسارت سازمان منافقین آزاد نشده است اما داغی که بر دل مادرش گذاشت باعث شد ماهیت پلید این سازمان به بسیاری در نقاط مختلف زمین نشان داده شود.

کد خبر 704433

منبع: ایمنا

کلیدواژه: فیلم سرهنگ ثریا اکران سرهنگ ثریا سرهنگ ثریا داستان سرهنگ ثریا پخش فیلم سرهنگ ثریا سرهنگ ثریا واقعی ثریا عبداللهی سینمایی سرهنگ ثریا بازیگران سرهنگ ثریا وحید آقاپور ژاله صامتی ژاله صامتی در سرهنگ ثریا اردوگاه اشرف منافقین سازمان منافقین گروهک منافقین حمله پلیس آلبانی به مقر منافقین منافقین خلق پرونده منافقین اکران سینمایی جدول اکران سینماها فیلم های در حال اکران سینما ایران سرهنگ ثریا در سینما فیلم سینمایی سرهنگ ثریا لیلی عاج سرهنگ ثریا عبداللهی سرهنگ ثریا که بود کمپ اشرف زندگی در اردوگاه اشرف شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق فیلم سرهنگ ثریا سازمان مجاهدین خانواده ها پادگان اشرف ژاله صامتی مسعود رجوی لیلی عاج حقوق بشر رجوی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۹۳۶۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

هشدار! به خط قرمز نزدیک می‌شوید

  وگرنه برای اهمیت خیلی از باورها و افکارمان، اسمی نداشتیم که بگذاریم. خط قرمزهای ما در زندگی، تمام آن چیزهایی هستند که برای ما مهم و با ارزش به حساب می‌آیند و آدم‌های دیگر در ارتباط با ما نباید به آن ورود و قبل از آن موضوع همیشه باید توقف کنند، حالا این که چطور ما خط قرمزها را برای دیگران مشخص کنیم و این موضوع را بفهمانیم که آنها نباید از این حدود و ثغور پای‌شان را آن طرف‌تر بگذارندهمیشه یک بحث داغ و پرماجراست و امروز می‌خواهیم یاد بگیریم که چطور این کار را انجام دهیم.

تو مهم‌ترینی
ما خط قرمز را برای چه می‌گذاریم؟ یعنی فلسفه پشت این مرزهایی که برای خودمان می‌سازیم چیست؟ محافظت بیشتر از خودمان و آسیب کمتر، ما مسئول مراقبت از جسم و روان خودمان هستیم پس باید برای آن تدبیر بیندیشیم. حالا اگر کسی با شنیدن خط قرمز شما خندید، مسخره‌‌تان کرد، ناراحت شد و...شما مسئول احساسات دیگران نیستید و فقط می‌توانید با این جواب ‌«این موضوع برای من مهمه و اگر می‌خوای تو زندگی من باشی باید رعایتش کنی» پاسخ‌شان را بدهید حالا اگر ماندند قدم‌شان سر چشم، اگر رفتند همان بهتر آدمی که احترام به شما را بلد نیست، از زندگی‌تان رخت بربندد. 

خط قرمزهایت را فریاد بزن
از تنها چیزی که هرگز نباید خجالت‌زده یا نادم باشیم، گفتن خط قرمزها به آدم‌های زندگی‌مان است. آدم‌ها علوم غیب بلد نیستند و از آنچه در ذهن شما می‌گذرد و با خودتان قول و قرار گذاشته‌‌اید مطلع نیستند. پس اولین گام برای حفظ این خطوط، بیان آن به صورت قاطع و محکم است. وقتی می‌گویم محکم و قاطع یعنی با یک لبخند ژکوند در حالی‌که نمک به خیارتان می‌زنید، نگویید: برای من دروغ یک خط قرمز مهم است. قطعا کسی شما را جدی نخواهد گرفت و شاید فقط از ژست شما بعدا برای سرگرمی خودشان استفاده کنند. برای همین موقعیت را بشناسید، حفظ ظاهر کنید و اعتماد و قاطعیت را در کلام‌تان بگنجانید تا شنیده شوید و به قول قدیمی‌ها، حساب کار دست‌شان بیاید.  

برخورد جدی
اگر کسی خط قرمز شما را رد کرد  یا به آن توهین کرد، یک نفس عمیق بکشید و بعد با شماره سه بزنیدش...  جدای از شوخی، برخورد شما با این موضوع باید قاطع باشد. اگر شل کنید و زود وا بدهید دفعه بعد بیشتر و عمیق‌تر خط قرمزتان را رد می‌کند. مغمومیت و خشم‌تان را به آنها نشان بدهید و با لحنی جدی به آنها بگویید که این موضوع چقدر برای‌شان مهم بوده و چقدر از دست او ناراحت و عصبانی هستید، اگر طرف مقابل متوجه خطای خود شد و عذرخواهی و بیان کرد دیگر آن کار را تکرار نمی‌کند، می‌توانید دوباره روابط‌تان را از سر بگیرید اما بعضی آدم‌ها ممکن است بعد از گفتن شما، از جملاتی مثل«تو زیادی حساسی» «من کاری نکردم» و...  استفاده کنند. در این‌جور مواقع باید رابطه‌‌تان را با آن‌فرد بازسازی کنید، یعنی یا کمترش کنید یا محدودش کنید یا حذف؛ این دیگر به موقعیت طرف مقابل در زندگی شما و انتخاب شما بستگی دارد. 

خط قرمز کمتر، خستگی بیشتر
وقتی از همان ابتدا درروابط‌مان این خطوط را دقیق ودرست به آنها نشان بدهیم واز آنها درخواست کنیم در ارتباط با ما رعایت‌شان کنند، بعدا خیال‌مان راحت‌تر است و می‌دانیم که لاقل آدم‌ها اگر شعور اجتماعی داشته باشند ازاین خطوط عبور نخواهند کرد اما اگر برای خودمان این خط‌ها را معین نکنیم ممکن است با رفتارهایی ناراحت شویم واگربگوییم من از این رفتار ناراحتم، شاید جواب طرف مقابل‌تان این باشد که تو هرگز نگفتی این کار، تو را آزرده می‌کند و این ماجرا باعث می‌شود روابط‌مان بسیار فرسایشی شود و ناگهان زیر همه چیز بزنیم. بنابراین اگر از ابتدا همه چیز را مشخص کنید، کمک می‌کند رابطه سالم‌تری را تجربه کنید. 

تو باهویتی
احساس هویت و باکفایت بودن یکی از پررنگ‌ترین نیاز‌های ما در طول زندگی‌است و تعیین خط قرمز‌ها و حرف زدن راجع به آنها به شما کمک می‌کند از خودتان در ذهن‌ها تصویر یک انسان با هویت و مستقل خلق کنید. آدم‌ها تازه می‌فهمند «مثلا فلانی هم برای خودش کسی شده» و این باعث می‌شود آنها شما را بیش از پیش جدی بگیرند. ساختن خط قرمز‌های‌تان ذاتا شما را مستقل نشان می‌دهد و شما هم این احساس هویت و استقلال را دریافت می‌کنید. «این خط قرمز منه» این یعنی من این‌قدر بزرگ، مهم و مستقل هستم که بتوانم برای خودم و محافظت بیشتر از جسم و جان و روحم مرزهایی را مشخص کنم و به آدم‌های زندگی‌ام این را بفهمانم که این مرزها برای من بسیار ارزشمند و مهم هستند. 

خط قرمز من چیه؟
یکی از سؤالاتی که شاید با خواندن این همه فواید و اهمیت تعیین کردن خط قرمز و حفاظت از آن ممکن است برای‌تان پیش بیاید این است که خط قرمز من چیست؟ چند نکته در این باره وجود دارد که باید موقع تعیین کردن خط قرمزها به آن فکر کنید؛ اول این که چه باورهایی برای من خیلی مهم و مقدس است و من از توهین یا تمسخر آن از نظر روحی آزرده خاطر می‌شوم، این باورها باید در خطوط قرمز شما قرار بگیرد. نکته بعد این که چه رفتارهایی مرا عذاب می‌دهد و اصلا برایم خوشایند نیست اگر آدم‌ها در ارتباط با من رعایتش نکنند، فکر کردن به این دو سؤال به شما کمک می‌کند مرزها و خط قرمزها را براساس افکار و ارزش‌ها و شخصیت خودتان بسازید و از خودتان بیشتر محافظت کنید. 

دیگر خبرها

  • مدیررسانه‌ای پرسپولیس: سپاهان به جای شکایت بیجا، عذرخواهی کند
  • هشدار! به خط قرمز نزدیک می‌شوید
  • آزرده خاطر شدن شهروند تهرانی از نیمه کاره ماندن مجتمع‌های میدان شهدا
  • آتش سوزی آپارتمان ۳ طبقه در خیابان گلزاری قم
  • تکمیل عملیات اجرای روکش آسفالت خیابان‌های شهید هاشمی‌نژاد و شهدا
  • شهروندان تونسی و لبنانی در حمایت از غزه به خیابان‌ها آمدند
  • دو هزار کارگر ساختمانی در میاندوآب بیمه ندارند
  • پیاده‌راه خیابان ملت شهرکرد، موجب جذب گردشگر خواهد شد
  • فیلم تعجب و بهت عرب‌ها از دیدن نیسان طلایی سایپا!
  • مدیرعامل سازمان پسماند: شکایت تهرانی‌ها در حوزه پسماند ۶۵ درصد کاهش یافت/ تهران از پاریس تمیزتر است